تبلیغات

درباره ما

    دکتر محمد ابراهیم زاده چناری دکترای حقوق خصـــــوصی کاندیدای یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی

امکانات جانبی

مجلس11

زندگینامه دکتر محمد ابراهیم زاده چناری

زندگینامه دکتر محمد ابراهیم زاده چناری

هوالعادل

 

چهل و نه سال پیش در همین حوالی ها در روستایی کوچک، چشم به جهان گشود. روستایی کوچک مانند همه ی روستاهای آن دوران با ناچیزترین امکانات ممکن. در خانواده ای مذهبی، پدر مادری ساده و بی آلایش که پدر از راه حلال کشاورزی روزگار خانواده را می گذراند، پدر و مادری با چند فرزند قد و نیم قد.

از همان سال های کودکی، هم پای پدر کار می کرد و این به همان دوران محدود نماند. همت و اراده ی بسیاری لازم بود که در روستایی بدون امکانات ساده ای چون آب لوله کشی و برق حتی، زیر نور فانوس درس بخوانی و توان این را داشته باشی تا در آن دوران دانشجوی دانشگاه سراسری آن هم در تهران شوی ! ولی او این اتفاق را رقم زد. باز هم اراده و سخت کوشی لازم بود تا بعدها حتی در دوران دانشجویی برای گذران زندگی و هزینه های تحصیل کار کنی و همزمان درس بخوانی.

اجازه بدهید فاکتور بگیرم از خیلی ماجراها که   .... روی ادامه مطلب کلیک کنید

سختی های فروان مسیر کودکی تا اتمام دوران دانشجویی را در بر می گیرد و از زبان خودشان شنیدن دارد.

بعد از اتمام دوران دانشجویی مردی سختی کشیده و با مصائب زندگی آشنا، قدم در راه قضاوت که مسئولیتی بسیار سنگین و خطیر است می گذارد.

نه، اشتباه نکنید، قلم در دست نگرفته ام که از زندگی نامه و شرح حال ایشان بگویم و یا رزومه کاریشان را واکاوی کنم، که به طور قطع کسانی که نسبت به ایشان شناخت دارند چیزی از ایشان بر آنان پوشیده نیست و آنها که شناخت چندانی ندارند حتما  بواسطه ی آغاز تبلیغات کاندیدهای محترم، در جریان ریز آن قرار خواهند گرفت.

قلم بدست شده ام تا خیلی ساده از حرف های دلی بگویم که در همه ی سال های آشنایی با ایشان هیچ گاه بهانه ای پیدا نکرد که به عنوان یکی از همین مردم  و از جایگاه یکی از آنها با ایشان حرف بزند ، حرف هایی که احساس می کنم در این روزها  و علی الخصوص  بعد از اعلام  استعفایشان  به جهت حضور در عرصه ی انتخابات، که مورد هجمه های بدور از انصاف فراوان قرار گرفتند،  بی معرفتی  است که بازگو نشود و همچنان در دل بماند.

در همه ی این سال ها سپاسگزارشان بوده ام، اما این حرف دل شامل یک سپاسگزاری ویژه از ایشان نیز می شود، که البته می دانم  برای این قدر دانی ویژه کمی، نه ! خیلی بیشتر از کمی دیر اقدام کردم.

اجازه بدهید از این جا به بعد روی صحبتم مستقیم با  شخص خودتان باشد، آقای « محمد ابرهیم زاده چناری»

بگذارید  از دیده های خودم در این سال ها حرف بزنم ، دیده هایی که بی تردید شاید حتی  نیمی از آن چیزی نباشد که حق مطلب را در مورد شما ادا کند.

می دانید؟ داریم از سی سال حرف میزنیم، سی سالی که  شاید در گفتن انقدر کوتاه باشد ولی در واقعیت خودش یک عمر است!!!  چه روزهایی که جای کنار خانواده بودن و با همسر و فرزندان و دوستان خوش گذراندن در  جلسات متنوع و متعدد سر شد، برای خدمت به مردمی که همیشه ی عمر برای شما در اولویت بودند.

روزهایی که همسرتان نیز پا به پای شما در این راه قدم برداشتند و بارها و بارها افتخار کردند که توانسته اند، همراهی مردی را داشته باشند که خدمت  مردم برایش ارزش و جایگاه والایی دارد. هیچ گاه از خاطرم نمی رود شب های مداومی که تا پاسی از شب به بی خوابی می گذشت تا به کارها و پروند های متعددی که زیر دست داشتید رسیدگی کنید و فکر خدمت رسانی به موقع به مردم خواب را با تمام خستگی از چشمانتان می ربود! و چه روزهایی که خیلی بیشتر از ساعات کاریتان در محل کار مشغول رسیدگی به امور مردم بودید.

جالب است در همه ی این سال ها تا کنون شما اولین و آخرین فردی بودید که مرا با  معنی  چُرت های پنج دقیقه ای  در اوج خستگیتان برای ادامه رسیدگی به موقع به وظیفه تان و گرفتاری مردم آشنا کردید!!! و بحق این درجه از اهمیت برای کار و وظیفه از جانب شما, مثال زدنی است.

نمی دانم از کدام خوبیتان بگویم که در این قلم بگنجد، ولی هیچ گاه نمی توانم احترام و تکریم پدر و مادرتان را از سوی شما از خاطر ببرم.  پدر و مادری که هیچ گاه در میان مشغله های فراوان کاریتان از یاد نرفتند و پدری که پرستاری از ایشان از جانب شما با وجود  تمام گرفتاری هایتان ، در روزهای بیماری سختشان که متاسفانه  منجر به از دست دادن ایشان شد، کم نظیر بود .

و راستی  چقدر این روزها دعای خیرشان بدرقه ی راهتان می شود مگر نه؟؟؟

براستی آقای ابراهیم زاده، چرا هیچ گاه پول و رشوه  و مقام چشمانتان را کور نکرد؟!!مگر نه اینکه این روزها شاهدیم که عده ای از افراد که  در این سرزمین بر مسندی نشسته اند از بیت المال مردم کیسه کیسه به یغما می برند!؟! مگر نه اینکه در همه ی این سال ها افرادی کاندیدای مجلس و سمت های مختلف شدند که به نام و نانی برسند، اما شما با تمام وجود و با خالصانه ترین نیت ممکن برای مردم پا به عرصه ای گذاشتید که خود بهتر از هرکسی به مشقت های مسیر پیش رو آگاهید!!!

آیا جز این است که پس از تصمیم نهایی شما برای شرکت در عرصه انتخابات مجلس, عده ای از نزدیکترین افراد به شما از این اتفاق راضی و خشنود  نبودند و تنها دغدغه و نگرانیشان این بود که وظایف بیشتر و جایگاه بالاتر به مراتب زحمات و رنج شخص شما را بواسطه ی تعهد بالا و مسئولیت پذیری بی مثالتان چندین برابر می کند!؟

 آیا رواست جز این بدانیم که تمامی کسانی که از روزهای ابتدایی اعلام استعفای شما به جهت کاندید شدن در انتخابات نمایندگی مجلس شروع به کارشکنی کردند، همه رعب از عدالت و صداقت شما داشتند و دارند؟؟؟!!

و چه خوب می دانند که با انتخاب  شما مانند تمامی این سال ها سود به ناحقی به کسی نخواهد رسید چرا که هیچ گاه برای احدی کاری خارج از قانون خدا ، شرع و کشور  انجام ندادید. با تمام وجود ایمان دارم هرکسی که این روزها عزم خود را جزم در تخریب شخصیت والای شما کرده, روزی روزگاری از رأی بحق شما  بواسطه جرم خویش آسیبی دیده و یا کسی است که  دادگاه عدل شما خاری در چشمش شده .

همه ی ما می دانیم طبیعتاَ هر شخصی بر اساس شغل و منصبی که دارد درآمدش از دیگری متفاوت است اما در همه ی این سال ها برای شخص من سوال بوده و هست که  زندگی فردی  مثل شما که حتی اگر از سمت های قبلی فاکتور بگیریم، حداقل چندین سال است که بر مسند ریاست دادگستری شهرمان بوده اید، چرا حتی از زندگی برخی کارمندان  ساده ای که در اطراف خود می بینم و می شناسم ساده تر است و بعضی از آنها حتی از شما مرفه تر !!؟؟

راستی آقای ابراهیم زاده در همه این سی سال با مناصب مهم و متعددی که داشتید ( قاضی دادگستری، معاون دادستان  شهرستان، رئیس دادگستری شهرستان) چرا  حداقل ویلایی با شکوه در شمال کشور برای خود دست و پا نکردید ؟؟!! چرا رشو ه های فراوان چشمانتان را کور نکرد که هزینه خوش گذرانی سال های بازنشستگی شما و خانواده تان  و یا خرج راحت طلبی فرزندانتان شود ؟! شما انسان سختی کشیده ای در دوران کاری تان بودید، چرا هنوز با پاکدستی با همه ی مشقت هایی که می دانید به مراتب بیشتر و بیشتر از پیش می شود ،در خدمت رسانی به مردم سیری ناپذیرید؟؟!!

من با تمام وجود اراده والایتان را می ستایم، اراده ای که در مسیر زندگی شخصی و کاری تان هیچ گاه رها نشد, اراده ای که در تمام این سال ها  توأم با صبوری بود. اراده ای که اگر مردم عزیز شهرمان، همراهیتان کنند می تواند همگی ما را به روزهای خوبی در  آینده برساند. اراده ای که می تواند فصلی جدید را در شهرمان رقم زند، فصلی که بهاری است و پر از امید .

آقای ابراهیم زاده می دانید فارغ از هر نتیجه ای که در پایان کار بدست بیاید( که امیدوارم تمامی نمایندگان منتخب افرادی صالح چون شما باشن) خدای بالا سرمان شاهد است  در طی این سال ها بعد از بارها  مردد پای صندوق رای رفتن ، این اولین باری است که با تمام منطقم، عقلم و با همه ی دلم پای صندوق رأی خواهم رفت،

چرا که با تمام وجودم به رأیی که خواهم داد ایمان دارم ...

و می دانید؟ این اتفاق فوق خوشایند را مدیون شخص شما هستم و پیشاپیش سپاسگزارتان که طعم شیرین این تجربه را به من می چشانید.  براستی چه کسی بهتر از شما که خود در  مسیر زندگی اش چه در زندگی شخصی و چه بواسطه شغلی که در آن خدمت کرده،  درد مردم را چشیده است و  با این درد آشناست ؟؟؟

آقای ابراهیم زاده برای تمام این سال ها خدمت خالصانه, عاشقانه ، صادقانه و عادلانه با همه ی سختی ها و کارشکنی ها و نامروتی ها در مسیر پر از مشقت و خستگی از شما سپاسگزارم و تمام قد به حمایت از شما برمی خیزم.

مرد سخت کوش شهرمان،  در مسیر پیش رو  برایتان آرزوهای خوب دارم، خیلی خووب...

راستی آقای محمد ابراهیم زاده برای همه ی این دویدن ها خسته نباشید...

 

ارادتمند: حامی همیشگی انسانیت و شرافت شما



تاریخ ارسال پست: شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 19:25
برچسب ها : ,,,,,,,

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


کد امنیتی رفرش